20:00
سهشنبه - 1403/02/25
21:00
چهارشنبه - 1408/06/29
گوگل میت
در این رویداد میزبان مهندس امیرحسین رهنمافرد خواهیم بود
درباره امیرحسین
مدیر محصول و مشاور رشد کسبوکار، مطالعهگر حوزه محصول، هک رشد و توصیههای شغلی
در این رویداد میزبان مهندس احسان عباسی خواهیم بود
درباره احسان
مدیر محصول استارتآپ فکتوری Vetech بلژیک
ویدئوی معرفی رویداد
اشتباههای رایج مدیران محصول در مدیریت محصول
تصمیم این که چه کاری را انجام ندهی، مهم تر از آن است که بدانی میخواهی چه کاری انجام دهی! — استیو جابز 🤑
اشتباه ۱: اولویت بندی و برنامه ریزی ضعیف
حتما تا کنون در مورد قانون ۸۰-۲۰ شنیده اید؛ این قانون عنوان می کند که ۸۰٪ از نتایج، حاصل از ۲۰٪ کارهایی است که انجام می دهید – و مهم هستند – و ۲۰٪ مابقی از نتایج، حاصل از ۸۰٪ بقیه کارهایی است که می کنید.
بنابراین، اگر بخواهیم یک شاهکار بدون نقص خلق کنیم، باید ۱۰۰٪ کارها را انجام دهیم، حتی آن کارهایی که فقط ۲۰٪ نتایج را رقم می زنند، اما آیا ما قادر به این کار هستیم؟ پاسخ این سوال در ۹۹٪ مواقع «خیر» است. (آن ۱٪ هم باشد برای احتیاط 😁)
اینجاست که اولویت بندی اهمیت پیدا می کند. بسیاری از مدیران محصول، تمام ظرفیت خود را خرد خرد خرج کارهای زیاد و کم اهمیت می کنند و تاثیری نمی بینند. یعنی ۸۰٪ از کارهایی را انجام می دهند که فقط ۲۰٪ موثر است به جای آن که روی ۲۰٪ کاری تمرکز کنند که ۸۰٪ اثرگذاری را به دنبال خواهد داشت.
حال برای این که دچار این خطا نشویم باید چه کارهایی انجام دهیم؟
۱) به اندازه کافی با ذینفعان محصول تعامل کنید. اطمینان حاصل کنید که بینش کافی برای اولویت بندی کارها را به دست آورده اید. فقط به قصد پر کردن صف کارهای تیم فنی بکلاگ نسازید، آن چیزی را تعریف کنید که واقعا می خواهید اتفاق بیفتد و برای ذینفعان محصول ارزش واقعی خلق می کند.
۲) از چارچوب های هدف گذاری کمک بگیرید. در صورت امکان از چارچوب هایی مانند OKR در سطح سازمان و تیم محصول استفاده کنید تا همواره پیش روی چشم شما باشد و همیشه به شما یادآوری کند که جهت کارهای شما برای اینکه موثر باشند باید به کدام سمت باشد. (البته به شرطی که OKR درستی تنظیم کرده باشید)
۳) باور داشته باشید که وقتی همه چیز اولویت است، هیچ چیز اولویت نیست! برای پنجره های زمانی مشخص (مانند اسپرینت ها یا کوارترها)، تنها و تنها یک هدف مشخص تعریف کنید، هر چیزی غیر از آن هدف را به حاشیه ببرید و فدای آن هدف اصلی کنید.
۴) از روش اولویت بندی کمک بگیرید تا بتوانید قضاوت خود را در مورد بکلاگ های مختلف محصول به درستی انجام دهید. به طور مثال میتوانید از چارچوب RICE برای اولویت بندی بر اساس داده های عینی استفاده کنید. اگر استفاده از این چارچوب برایتان مشکل است یا زیرساخت داده قوی در اختیار ندارید، سراغ فریمورک MoSCoW بروید. دیگر چارچوب های اولویت بندی مثل Story Mapping نیز می توانند برای شما راهگشا باشند.
۵) نقشه راه محصول (Product Roadmap) خود را زنده بدانید. فقط به دلیل اینکه قبلا نقشه راه را مکتوب کرده اید، به معنای آن نیست که باید صفر تا صد آن را اجرا کنید. هر زمان که به این نتیجه رسیدید که یک آیتم اثربخش نیست، آن را خط بزنید. برای شناخت بیشتر مسیر تدوین نقشه راه محصول می توانید مقاله «روند انجام پروژه مدیریت محصول» را در بلاگ گرولی بخوانید.
۶) مدام از خود بپرسید «دیگر چه چیزی می تواند حذف شود؟». این باعث میشود کم کم به گزینه هایی برسید که واقعا ضروری و مهم هستند. گاهی اوقات می توانید برخی کارهای محصول را به آینده موکول کنید بدون این که آسیبی متوجه محصول شما گردد. یا این که ممکن است بتوانید برخی بکلاگ های محصول را به تیم های موازی (اسکواد) دیگر واگذار نمایید.
اشتباه ۲: نادیده گرفتن کاربران
تله دیگری که مدیران محصول در دام آن می افتند این است که تمرکزشان را به جای کاربران محصول، روی دیگر مسائل می گذارند. برای این که گرفتار این مشکل نشوید، به نکات زیر توجه داشته باشید:
۱) مراقب باشید نیازمندی های ناشی از شتاب کسب و کار شما را قورت ندهد! هر لحظه ممکن است یکی از تیم های سازمان با دسته ای از نیازمندی های جدید سراغ شما بیاید و از شما بخواهد که با اولویت بالا این نیازمندی ها را به او تحویل دهید. حواستان را جمع کنید! چرا باید این نیازمندی ها را پاسخ دهید؟ اگر شواهد (Evidence) محکمی برای انجام یک کار ندارید، دلیلی ندارد به صرف این که آن نیازمندی با شما مطرح می گردد آن را در بکلاگ محصول ذکر کنید.
۲) هر هفته با کاربران خود صحبت کنید تا در مسیر بمانید. عادت داشته باشید که با کاربران تماس داشته باشد. تعهد به این موضوع به نظر من سخت تر از بقیه نکات است و البته کلید اصلی وصل ماندن به کاربران هم همین عادت ارتباط مداوم با کاربران محصول است. برای این که راه و چاه ارتباط با کاربران و استفاده از بینش آن ها در تصمیمات محصول را یاد بگیرید، می توانید از دوره «بینش کاربر برای تصمیم های محصول» (User Insights for Product Decisions) از کمپانی ریفورج (Reforge) که در سایت گرولی ارائه می شود استفاده کنید.
۳) واحد پشتیبانی دوست شماست! به صورت دورهای با پشتیبانها جلسه بگذارید. آن ها مدام با کاربران در ارتباط دارند و نقاط درد و شکایات کاربران را خوب میدانند!
۴) فعالانه آمار سیستمهای پشتیبانی مثل CRM یا چت آنلاین را رصد کنید و در هفته چند بازه زمانی مشخص را برای پرسه زدن در ابزارهای تحلیل داده مثل گوگلآنالیتیکس، هاتجر و… در نظر بگیرید. به خود فرصت دهید تا رفتارهای کاربر را در قالب تغییرات داده شناسایی و تحلیل کنید تا تصمیمات بهتری بگیرید.
۵) هر چیزی تا زمانی که با کاربر نهایی تست نشده فقط و فقط یک فرضیه است. از دیزاینهای چشمنواز بترسید! طراحی محصول تا زمانی که با کاربر اعتبارسنجی نشده باشد امتحان خود را پس نداده و می تواند دل شما را به اشتباه ببرد در حالی که اصلا مطلوب کاربر نهایی (End User) نیست.
اشتباه ۳: عدم همکاری مشارکتی
در تیم محصول افرادی که مشغول کشف محصول (Discovery) هستند – مانند طراحان محصول یا پژوهشگران – را از واحدهای تحویل محصول (Delivery) – مانند تیم فنی – جدا نکنید. حتی اجازه دهید تعاملات مشارکتی این افراد، مستقل از شما شکل بگیرد.
تیم محصول قرار نیست کاملا وابسته به مدیر محصول باشد و باید بتواند به صورت خودمدیریتی نیز به عملکرد مثبت خود ادامه دهد. بنابراین، شما می توانید در جلسات خود با ذینفعان، اعضایی از تیم خود را که میتوانند به درک بهتر مسائل و ارائه راهکارهای کارآمد در مورد آن مسئله کمک کنند با خود همراه کنید.
تیمی به مسائل حمله کنید نه فردی. همگی در یک زمان و همراه هم!
پیشنهاد می کنم برای تیم آپ موفق محصول، دوره «راهبری محصول» (Product Leadership) ریفورج را که در سایت گرولی ارائه می گردد از دست ندهید.
مسیر یادگیری رهبری محصول
اشتباه 4: داده محور نبودن
جنگ میان شهود و دیتا! چه مرز باریکی! ما چه زمانی به دنبال شهود خود می رویم؟ زمانی که به دیتا نیازی نداشته باشیم، لطفا این جمله را دوباره بخوانید. دیتا زمانی به کار ما می آید که ما در مورد گرفتن یک تصمیم «مشکوک» باشیم و اغلب اوقات همین طور است. بنابراین ارزش داده (Data) را دست کم نگیرید. داده می تواند به شما کمک کند تا بهترین تصمیمات محصول را بگیرید و از ریسک شکست محصول جلوگیری کنید.
آن چیزی را که نتوانید اندازه گیری کنید، نمی توانید مدیریت کنید
ما در مدیریت محصول مدام برای حل کشف یا مسائل فرضیه سازی می کنیم، بنابراین به دادهها برای اعتبارسنجی و اثبات این فرضیه ها نیاز داریم. اگر دیتا نداشته باشیم، ناگزیر مجبوریم تصمیمات محصول را مطابق عقیده کسی که در سازمان بالاترین حقوق را می گیرد پیش ببریم! به این عقیده، HiPPO می گویند یعنی Highest Paid Person Oppinion. با کمک داده ها می توانیم به جای HiPPO روی یک تکیه گاه محکم بایستید. نظر HiPPO ممکن است تحت الشعاع نظر راننده تاکسی ای باشد که صبح او را به محل کارش رسانده. 😁 فرمان محصول را به دست آن راننده تاکسی ندهید، بلکه مسیر را با داده ها روشن کنید.
برای تقویت جریان تصمیم گیری بر اساس داده ها چه کارهایی می توانیم بکنیم؟
۱) حتیالامکان یک Data Scientist یا Data Analyser را با خودتان در مسیر همراه کنید. این افراد می توانند با کمک علوم آماری، به استخراج و تحلیل بهتر شما از داده ها کمک کنند.
۲) قبل از هر کاری، اهداف کمی محصول را مشخص و سپس آنها را رصد کنید. شما باید بدانید برای هر تصمیم محصول نیاز به چه نوع داده ای دارید.
۳) دادههای مارکتینگ، پشتیبانی و دیگر بخشها میتواند حاوی گنج باشد! همه داده ها دست شما نیست. با دیگر تیم ها تعامل کنید و از آن ها بخواهید منابع داده خود را با شما به اشتراک بگذارند.
۴) از روشهای A/B Testing و دیگر روشهای تست کمی ویژگیها غافل نشوید. در واقع با این روش ها شما می توانید فرضیه های خود را با کمک داده های تست شده اثبات نمایید.
۵) ادبیات فهم داده را یاد بگیرید! یک منبع غنی و معتبر برای آشنایی با مفاهیم علم داده، دوره «داده برای مدیران محصول» (Data for Product Managers) از ریفورج است که در سایت گرولی نیز قابل تهیه است.
مسیر یادگیری داده برای مدیران محصول
اشتباه 5: قول زیاد، تحویل کم!
جنگ میان شهود و دیتا! چه مرز باریکی! ما چه زمانی به دنبال شهود خود می رویم؟ زمانی که به دیتا نیازی نداشته باشیم، لطفا این جمله را دوباره بخوانید. دیتا زمانی به کار ما می آید که ما در مورد گرفتن یک تصمیم «مشکوک» باشیم و اغلب اوقات همین طور است. بنابراین ارزش داده (Data) را دست کم نگیرید. داده می تواند به شما کمک کند تا بهترین تصمیمات محصول را بگیرید و از ریسک شکست محصول جلوگیری کنید.
آن چیزی را که نتوانید اندازه گیری کنید، نمی توانید مدیریت کنید
ما در مدیریت محصول مدام برای حل کشف یا مسائل فرضیه سازی می کنیم، بنابراین به دادهها برای اعتبارسنجی و اثبات این فرضیه ها نیاز داریم. اگر دیتا نداشته باشیم، ناگزیر مجبوریم تصمیمات محصول را مطابق عقیده کسی که در سازمان بالاترین حقوق را می گیرد پیش ببریم! به این عقیده، HiPPO می گویند یعنی Highest Paid Person Oppinion. با کمک داده ها می توانیم به جای HiPPO روی یک تکیه گاه محکم بایستید. نظر HiPPO ممکن است تحت الشعاع نظر راننده تاکسی ای باشد که صبح او را به محل کارش رسانده. 😁 فرمان محصول را به دست آن راننده تاکسی ندهید، بلکه مسیر را با داده ها روشن کنید.
برای تقویت جریان تصمیم گیری بر اساس داده ها چه کارهایی می توانیم بکنیم؟
۱) حتیالامکان یک Data Scientist یا Data Analyser را با خودتان در مسیر همراه کنید. این افراد می توانند با کمک علوم آماری، به استخراج و تحلیل بهتر شما از داده ها کمک کنند.
۲) قبل از هر کاری، اهداف کمی محصول را مشخص و سپس آنها را رصد کنید. شما باید بدانید برای هر تصمیم محصول نیاز به چه نوع داده ای دارید.
۳) دادههای مارکتینگ، پشتیبانی و دیگر بخشها میتواند حاوی گنج باشد! همه داده ها دست شما نیست. با دیگر تیم ها تعامل کنید و از آن ها بخواهید منابع داده خود را با شما به اشتراک بگذارند.
۴) از روشهای A/B Testing و دیگر روشهای تست کمی ویژگیها غافل نشوید. در واقع با این روش ها شما می توانید فرضیه های خود را با کمک داده های تست شده اثبات نمایید.
۵) ادبیات فهم داده را یاد بگیرید! یک منبع غنی و معتبر برای آشنایی با مفاهیم علم داده، دوره «داده برای مدیران محصول» (Data for Product Managers) از ریفورج است که در سایت گرولی نیز قابل تهیه است.
مدیر محصول، خصوصا آن دسته از مدیران محصولی که نقش مدیریت پروژه شان نیز در سازمان پررنگ است باید مراقب باشند که اعتماد دیگران را نسبت به خود در مورد تعهد تحویل محصول حفظ کنند. برای این که دیگران روی برنامه ریزی و ددلاین هایی که اعلام می کنید حساب کنند، لازم است به چند نکته حائز اهمیت توجه داشته باشید:
۱) همواره تلاش کنید کمتر قول دهید و بیشتر تحویل دهید. به طرز اغراق آمیزی تلاش کنید تا از ذینفعان برای تحویل محصول فرصت بگیرید و در مقابل نهایت توان تیم را برای سریع ترین زمان دلیوری معطوف کنید. با این کار به احتمال زیاد زودتر از موعدی که قولش را داده بودید به تحویل محصول می رسید و خود و تیم تان را خوش نام نگه خواهید داشت.
۲) یک اسپرینت ۷۰٪ ای که ۱۰۰٪ آن تحویل داده میشود بهتر از یک اسپرینت ۱۰۰٪ ای است که ۷۰٪ آن تحویل داده میشود! این یعنی تلاش کنید بکلاگ هایی را که شروع می کنید به اتمام برسانید، به جای این که چندین کار همزمان را شروع کنید اما تمام یا بخشی از آن ها را به اتمام نرسانید. هدف از پلن کردن اسپرینت ها، تحویل نرم افزار به کاربر نهایی است، نه صرفا توسعه قطعه ای از کد. پس کار را به اتمام برسانید و یک Working Software تولید کنید که کاربر می تواند از آن به شکل واقعی استفاده کند. تنها در این صورت است که خلق ارزش کرده اید. برای مقیاس دهی به میزان دلیوری تیم خود، می توانید آموزه های دوره «مقیاس دهی به تحویل محصول» (Scaling Product Delivery) ریفورج را از سایت گرولی تهیه کنید.
مسیر یادگیری مقیاس دهی تحویل محصول
۳) موعدهای تحویل را با یک ضریب خطا به ذینفعان اعلام کنید. معمولا تخمین هایی که از تیم های فنی می گیرید کمی خوش بینانه است، این تخمین ها را در ذهن خود کمی عقب تر بیندازید، و ددلاین دیرتری را اعلام کنید تا ذی نفعان محصول تصور واقعی تری از آن چه قرار است اتفاق بیفتد داشته باشد. البته این بستگی به شرایط تیم شما و شناختی دارد که از نوع برآورد آنان روی کارها سراغ دارید. فقط لطفا قبل از اینکه چوپان دروغگو شوید ضریب خطا را پیدا کنید. 😅
منبع: لینکدین گرولی
گرولی آکادمی آنلاین کسبوکار است و بهترین منابع و دورههای آموزشی را در زمینههای رشد کسبوکار، کشف مسیر شغلی و رشد محصول ارائه میکند.
بر بستر گوگل میت برگزار شده است.
با عضو شدن در کانال تلگرامی گرولی به آدرس @growly_ir میتوانید از وبینار های پیشرو باخبر باشید.
بله، شما میتوانید رویداد را از سایت گرولی خریداری کنید و ویدیوی آن را به صورت آفلاین مشاهده کنید
برای ثبت نام در رویداد، وارد سایت شوید